مرا آتش صدا كن تا بسوزانم سراپايت
مرا باران صلاده تا ببارم بر عطشهايت
مرا اندوه بشناس و كمك كن تا بياميزم
مثال سرنوشتم با سرشت چشم زيبايت
مرا دودي بدان و ياريام كن تا درآويزم
به شوق جذبهوارت تا فرو ريزم به دريايت
كمك كن يك شبح باشم مهآلود و گماندرگم
كنار سايهي قنديلها در غار رويايت
خيالي، وعدهاي، وهمي، اميدي، مژدهاي، يادي
به هر نامي كه خوش داري تو بازم ده به دنيايت
********************************************************
این چه عشقیست چه عشقیست که در دل دارم
من از این عشق از این عشق چه حاصل دارم
میگریزی ز منو در طلبت بازهم بازهم کوشش باطل دارم
بازلبهای عطش کرده من عشق سوزان تورا میجوید
میتپد قلبم و با هر تپشی قصه عشق تو رو میگوید
این چه عشقیست چه عشقیست که در دل دارم
من از این عشق از این عشق چه حاصل دارم
میگریزی ز منو در طلبت بازهم بازهم کوشش باطل دارم
بخت اگر از تو جدایم کرده میگشایم گره از بخت چه باک؟
ترسم این عشق سرانجام مرا بکشد تا به سرا پرده خاک
این چه عشقیست چه عشقیست که در دل دارم
من از این عشق از این عشق چه حاصل دارم
میگریزی ز منو در طلبت بازهم بازهم کوشش باطل دارم